عزيز احمد حنيف

    در حالي كه حاكميت سياسي ناكام كنوني با گذشت هر روز به نقطه پاياني اش نزديكتر مي شود،‌ عناصر فرصت طلب و باندهاي مافياي ملي وبين المللي كه در طول هفت سال و نيم به خاطر حفظ منافع مشترك و شخصي خويش،‌ سرنوشت سياسي و فرهنگي كشور را قرباني تروريزم و مواد مخدر نمودند، تلاش دارند تا يكبار ديگر محوريت بزرگ سياسي اي را تشكيل داده و زمام امور كشور را به دست بگيرند.

    برخي از مهره هاي مطرح در سياست افغانستان،‌ بدون ترديد به هدف حفظ و بقاي خويش در دستگاه سياسي كشور مجبور اند،‌ معاملات و سازش هاي پنهاني اي در ميان هم داشته باشند، اما جاي تعجب اينست كه تشكلات سياسي اي هم كور كورانه در عقب آنها حركت كرده و از ايشان پشتيباني مي كنند.

    ما در پي دشمني با شخص يا جرياني نيستيم اما آنچه وجيبه ايماني هر رسانه مي باشد،‌ روشنگري و آگاهي دادن به مردم از رويداد هاي زمان (عوامل پيش زمينه و عواقب بعدي آن) مي باشد.

    هر شخص و يا جرياني كه استراتيژي مشخص و سازنده براي ملت داشته و در ميدان سياست گام نهد، ايجاب مي كند كه ملت از آن حمايت كند. اما مشكل در اينجاست كه اين فرهنگ تا هنوز در افكار عمومي نهادينه نشده است.

    شعار دادن از دموكراسي در نظام رياستي افغانستان (كشور سنتي اي كه سالها استبداد در آن حاكميت داشته و اراده افراد را كاملاً‌ سلب كرده است) و تقسيم قدرت بر مبناي مصلحت انديشي هاي ناكام قومي و زباني، يكي از نقاط عمده اي است كه در ميان جناح سياسي حاكم و اپوزيسيون مطرح است.

    جناح حاكم بدين باور است كه نظام سياسي به شكل رياستي تداوم يابد و همواره يك قوم مشخص كه ادعاي اكثريت نفوس را مي كند،‌ آنرا به دوش كشيده و قدرت را با ساير اقوام تقسيم نمايد.

    جناح اپوزيسيون بر خلاف آن از نظام پارلماني شعار داده و تك قدرتي را يك تجربه ناكام مي خواند كه در خلال هفت سال و نيم گذشته تجربه شد.

    اين يك واقعيت است كه در هر كشور دو جناح سياسي مطرح بوده و ايتلاف ها ميان احزاب همواره بر مبناي استراتيژي مشترك ملي صورت مي گيرد،‌ اما در افغانستان كشوري كه سياست به معناي دروغ،‌ فريب،‌ نيرنگ و معامله تمام ارزش ها به خاطر تأمين منافع مادي،‌ تفسير شده است، هر نوع ايتلاف و اختلاف نه بر مبناي منافع ملي بلكه بر مبناي منافع شخصي صورت مي گيرد.

    ملت شريف افغانستان كه سالها به سرنوشت آنها بازي شده است،‌ ديگر اين واقعيت را بايد درك نموده و حمايت قاطع و بي دريغ شان را از جناح سياسي اي اعلام نمايند كه داراي استراتيژي ملي مشخص در راستاي پاسداري از مقدسات اسلامي،‌ استقلاليت سياسي كشور،‌ انكشاف و ترقي افغانستان و رهايي ملت از فقر،‌ بيكاري و بي سوادي بوده و از شايستگي كاري و اعتماد ملي برخوردار باشد؛ در غير آن صورت، باز همان آش خواهد بود و همان كاسه!