عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
همان يك لحظة اول.. كه اول ظلم را مي‌ديدم از مخلوق بي‌وجدان،
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه مي‌كردم

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، نه طاعت مي‌پذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجده صد نامه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه مي‌كردم

 

معينی کرمانشاهی